یعنی داره مرواریدت در میاد؟
سلام به عزیز دل مامان جوجو کوچولوی من دیشب تا ساعت 5 صبح نخوابیدی و همش نق زدی ، هی بهونه میگرفتی ، شیر میخوردی و غر میزدی و نمیتونستی بخوابی انقدر تو بغلم تکونت دادم و شیرت دادم و هی در تلاش ساکت کردنت بودم که حسابی از پا افتادم آخر بابایی رو بیدار کردم چون دیگه واقعا کم آورده بودم بابایی تا ساعت 7 تو بغلش میگردوندت و یکم ساکت تر بودی ولی نمیتونستی بخوابی بهت یکم دیفن دادیم تا راحت خوابت ببره بالاخره ساعت 7رو گذشته بود که خوابیدی و هنوز 10 صبح نشده بود که بیدار شدی و شروع به شیطنت کردی و از سرو کول منو بابا که خیلی خسته بودیم بالا میرفتی . یهو دیدیم تو لبه مرز تخت ،سمت بابا هستی و سری...
نویسنده :
مامان جون
20:46